بحث چهارم : شيخ چون زمان را واقعی میداند بايد حركت قطعيه را قبول
داشته باشد
وجه چهارم باز هم توجيهی است . شيخ مباحث حركت را در " طبيعيات
شفا " آورده است ( 1 ) . شيخ مباحث حركت را در دو مقاله از مقالات فن
اول طبيعيات آورده است و در يك فصل از فصول مقاله اول بحث حركت قطعی
و توسطی را باز كرده و در فصل بعد درباره زمان بحث و شكوك و شبهاتی را
كه در اين زمينه وارد شده بود ، بيان و رسيدگی نموده است . شيخ نقل
میكند كه عده ای ( همين طور كه در قرون معاصر هم هستند ) در عصر قديم
منكر وجود زمان در خارج بوده اند و میگفتند آنچه را كه ما به عنوان زمان
برايش وجود خارجی خيال میكنيم امری موهوم است . اينكه آيا آنچه واقعا
تحت عنوان زمان میناميم مثل ديروز و امروز و فردا و ميليونها سال پيش و
ميليونها سال بعد و خلاصه هر قطعهای از زمان ، به عنوان يك كشش خاصی ،
در خارج موجود است و يا صرفا امری ساخته و پرداخته ذهن ماست ؟ اين
مسأله حل كردنش به سادگی ممكن نيست و از دقايق مخصوصی برخوردار است .
ما هم فعلا در اينجا در مقام بحث از اين مسئله نيستيم و فقط به
همين مقدار كه به بحث ما مربوط است ناگزير بيان میكنيم تا انشاءالله در
بحث های آينده مفصلا بحث شود . اين امر مسلم است كه ما يك چيزی به نام
زمان را احساس میكنيم بدون اينكه به هيچ يك از حواس ما مربوط باشد .
كسی كه فاقد حس بينايی يا شنوايی و يا ساير حواس است ، او نيز احساس
زمان برايش زنده و موجود است بدون اينكه بتوان پرسيد زمان را به چه
وسيله درك كردی ؟ به همين جهت اين بحث طرح شده كه آيا زمان در خارج
وجود دارد يا حالتی است كه ذهن ما به اشياء و امور نسبت میدهد . از
بهترين كسانی كه در دوران معاصر اين بحث را طرح و از جنبه ذهنيت زمان
دفاع و در صدد اثبات آن برآمده ، كانت فيلسوف شهر آلمانی است .
شيخ با اين دسته متفكرين مقابله كرده و میگويد زمان وجود واقعی خارجی
دارد و اشتباه ديگران را هم كه غير از اينرا میگويند بيان كرده است .
بدين صورت كه به گمان اينها هر چه كه وجود دارد بايد در " آن " وجود
داشته باشد مثلا وقتی می گوئيم زمان وجود دارد ، زمان چيست ؟ ديروز ،
امروز فردا . آيا ديروز الان وجود دارد ، فردا وجود دارد خير پس زمان كه
مجموعه اين ديروزها و فرداهاست كلا امری است معدوم . حال آنكه هر چيزی
يك نحوه خاص از وجود را داراست و نحوه وجود ساير چيزها را دارا نيست
. ما كه میگوئيم زمان وجود دارد مقصودمان نحوه خاص وجود در " آن "
نيست ، مثل وجودی كه فرضا به خورشيد نسبت میدهيم كه خورشيد وجود دارد
يعنی همين الان يا فردا يا در هر آن كه بگوئيم وجود دارد ، درست باشد .
چه خورشيد وجود قار دارد ولی ما در مورد زمان میگوئيم وجود دارد مطلقا ،
يعنی مطلق وجود را برايش اثبات میكنيم نه يك نحوه خاص از وجود كه با
فقدان آن معدوم باشد . قبلا بيان كرديم كه در مورد همه چيز همين طور است
. عرض هم وجود لافی الموضوع ندارد و جوهر هم وجود فی الموضوع ندارد و
واجب هم وجود خاص امكانی ندارد .
شيخ میگويد كسانی كه درباره معدوم بودن زمان بحث كرده اند نحوه
وجودی را از زمان سلب كردهاند كه زمان واقعا هم به آن شكل وجود ندارد .
میتوان اين حرف شيخ را تشبيه به نحوه انكاری كرد كه اغلب و بلكه همه
منكرين خدا انجام می دهند . يعنی يك نحوه وجود امكانی مادی برای خدا
تصور و بعد میگويند خدا وجود ندارد ، خوب راست هم هست چنين خدائی اصلا
نمی تواند وجود داشته باشد و به آنكس كه به عنوان دليل بر وجود خدا ،
میخواهد خدا را ببيند و يا با حواس معمولی خدا را حس كند ، بايد گفت
درست در همان وقتی كه به فرض خدا برای تو ثابت شود در همان موقع برای
خداشناسان چنين خدائی از خدا بودن ساقط میشود . خوب حالا حرف شيخ را
خلاصه كنيم بعد از ذكر نحوه وجود زمان و رد شبهات مخالفين يك برهان ساده
ای بر اثبات وجود واقعی زمان آورده است كه از همان ما در اين قسمت
بحثمان استفاده میكنيم . شيخ میگويد : اگر زمان وجود نداشته باشد حتما
نقيض آن وجود دارد و چون نقيض آن محال است وجود داشته باشد پس زمان
وجود دارد . چطور ؟